روز اول/۶۴ یا ۶۵/ و روز سوم
يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۱۶ ب.ظ
روز اولیه که من و نینی توی خونه ی جدید، اقای پدر رو روونه ی محل کار کردیم(البته توی رختخواب) و چند دقیقه بعد هم خودمون زندگی رو شروع کردیم.
سن تو حدود شصت و چهار پنج روزه و یاد گرفتی خنده های صدادار کنی و موقع خنده چونهت می لرزه و دل من و بابا.یکی دو بار از توی خواب به شیر فرضی مک زدی و لبات تکون خورده.دلبرتر میشی هر روز عزیزکم.در پناه امام حسین باشی و فدای امام حسین بشی...
سومین روز از ماه بهشتی،محرمه...و دلم به روضه ای خوشه که دعوت شدم و شاید قسمتم بشه شرکت کنم.
۹۹/۰۶/۰۲