Slow fashion
با این عبارت و عبارت متضادش توی پیج نگار خاکی اشنا شدم.فست فشن و اسلو فشن.مد پایدار.خببب،بگذریم که حسم به هر دو عبارت بازی های رسانه ایه.سرگرمی های جدید.اما خب این روزا دارم به چیزی میرسم که فکر میکنم این عبارت اسلو براش توصیف خوبی میتونه باشه.البته اسلو فشن نه! اسلو لایف.چند روزه که بعد از گذروندن سخت اون حال بد،اینستا رو کمتر نگاه میکنم.امروز با خودم دودوتاچارتا کردم که الان نقش و مسولیت هام چیه؟دیدم کم نیست،در حال حاضر،به ترتیب،دخترم،همسرم،مادرم،مربی ام و مسول ی صفحه از یک مجموعه.
و این ها کم نیست برای پر کردن وقتم!پسبیکاری و حس بیکاری تعطیل.پس هرچقدر دوست دارم موثر باشم در این حوزه ها باید بگنجه.
و چقدر فکر اینها هرچقدر ساده داره به من حس شوق میده...
حس آهسته و با کیفیت زندگی کردن.حس خوب توجه به جزئیات.حس خوب شکرگذاری این همه نعمت که ازش غافلم...
حس اینکه مسیرم رو برای رسیدن به تو پیدا کردم.
حالا آروم آروم دستم رو بگیر و ببرم بالا.حس الانم سبکبالیه...