امسالی که گذشت
نشستهام کنار بالش رنگی که رضا از کافه نگه داشته بود و حالا تکیه شون دادم به دیوار کوچیک خونه مون و برای خودم ی جای دوست داشتنی شده.
گوشیم توی شارژه و دارم توی هدفون شیوه ی نوشین لبان گوش می کنم.پنج شنبه آخر سال ۹۹. خونه هنوز برای رسیدن سال جدید اماده نیست.ولی من اماده م.من اماده م که قرن جدید،روزهای جدید و زندگی جدید بیاد.در واقع هر چیز رو به جلویی رو در آغوش می کشم و به سمتش می دوم.
امروز تونستم یک حس منفی رو مدیریت کنم و فکر کردم این خشم های کوچیک مال ادمای کوچیکه،اگرم ادم میخواد خشمگین بشه خشم خوب داشته باشه نه این غرغر های کوچیکی که ادم رو به عقب می رونن.
خلاصه که الان هانی خوابه و من هر کاری کنم بیدار میشه.
امسال توی حوزهی توسعه فردی خیلی کار بزرگی انجام دادم.توی حوزه ی خانواده هم تغییرات بزرگی شامل حالم شد.کارم رو کنار گذاشتم و کار خصوصی قبول کردم.و حالا فکر میکنم که باید ارتباطم رو با مدرسه حفظ کنم هنوز.دوس ندارم تموم بشه.چون فقط یک شغل نبود.یک جریان بود توی زندگیم که دوست دارم حفطش کنم انشاالله.البته که آسوریک هم شروع شده و این کار مشترک که نمیدونم من هنوز کجاش هستم :))) خوشحالم می کنه.
توی حوزه معنوی که به نظرم سایه ش روی بقیه حوزه ها هست هم اتفاق های بزرگی افتاد به لطف خدا.
درحوزه ی تفریح همین فقط که از یک تایمی پیاده روی و گشت و گذار شبانه و قهوه خوردن بیرون از خونه رو داشتیم به خاطر کرونا و فیلم دیدن.
در حوزه ی مطالعه،چه کتابایی خوندم امسال؟موهبت کامل نبودن که هنوز تمام نشده،یادگیری آزاد،نقشه هایی برای گم شدن،خاطرات مادر توران میرهادی.
در حوزه ی فرزندپروری سخنرانی های اقای سلطانی رو مجدد دارم گوش میکنم.و دنبال ایجاد گروه همبازی برای هانی ام.
در حوزه رفیق و رفقا و خانواده؟ رفیقان عزیزم رو خیلی وقته ندیدم فقط ی مهمونی برای همکارای سابق.و خانواده هم که روال کرونایی.
این یک گزارش کلی برای خودمه.
حس پایانی امسالم،احساس قوی بودنه.ضرورت قوی شدن.بزرگ شدن.رها شدن و زیستن و زیستن...