بزم خلوت با خود
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۰، ۰۲:۴۵ ق.ظ
دندونم درد میکنه،آشپزخونه رو به یک نوایی رسوندم،نشستم و بارش فکری کردم و ذهنم سبک شد،خواب چشمامو گرفته،خوشحالم،از شوینده هایی که استفاده کردم ته گلوم خشک شده، برام عجیبه که هانی انقدر خوابش عمیق شده و خوشحال هم هستم به خاطرش،به خاطر سلامتیش.
عبارت های بالا رو چرا به این ترتیب نوشتم؟چرا از خوشحالی ها شروع نکردم؟
چرا اولین نوشته رو درد برداشت؟
اینا یعنی به روح و روان و درون ور رفتن.
۳ صفحه پر از کلمه و کلیدواژه یعنی جستجوی درون
گوش ندادن به هیچ چیز جدید و قابل یادگیری یعنی متوقف کردن ماراتن بی پایان با همه مردم جهان
تسلیم خواب شدن یعنی پذیرفتن جسم
بیدار ماندن یعنی انتخاب
زندگی یعنی زندگی...
۰۰/۱۲/۰۹