پرورش فطرت
پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۰۳ ب.ظ
چند روز است که کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی را تمام کردهام و برای قرار روزی دو صفحه کتابم، کتاب سیبی و دو آینه را دوباره آوردم دم دست تا حکایت هایی از عرفای قدیم را بخوانم و روحم تازه شود.
نمیدانم حکایت ابراهیم ادهم یا فضیل بن...
که چقدر دست از دنیا شسته و گمنام...
روحم انگار غبار برداشته بود و با خواندن شرح حال این عرفا کسی انگار نفس تازهای به جانم می داد.
در ادامهی ویسهای در حال پیاده شدنِ توی دستم و حرفهایی از فطرت و غریزه، فکر میکنم برای پرورش این گوهر ناب الهی،باید جمعهایی هم ساخت...جمع هایی که وقتی با ایشان وفت میگذرانی روحت غبارش زدوده شود...
۰۱/۰۳/۲۶