یا من ارجوه لکل خیر
دو روز است دلم دارد ضعف میرود برای اینکه ماه رجب عزیز از راه برسد و خودم را در حصن امن آغوشت گم کنم و خودم را برایت لوس کنم و زمزمه کنم یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر...
حالا سر از پا نمیشناسم برای اینکه تو هم در آغوشم بکشی یا ذوالجلال و الاکرام...
ماه رجب،ماه امید است برایم.انگار چراغی در دلم روشن شده است.چراغی گرم و پر نور، که نگرانیهایم را تویش میریزم، عزیزانم را به آن میسپارم، کنارش مینشینم و برای عزیزکم قرآن میخوانم...
پی.نوشت: این دلشورههای بیمورد چیست توی دلم؟یعنی مال این روزهاست؟نمیفهممشان.اما گاهی انگار راه نفسم را می بندد و فکرهای بد و سیاه تا ته ته توی ذهنم نمایان میشود.از اینفکر که نگرانی هایم ریشه در ضعف توکل دارد بدجور غصه میخورم.مرا می بخشی؟بگذار به پای این روزهایم و مادرانه دستی روی سرم بکش.دستی که فکرهای سیاه را بشورد و ببرد و جایش گلدانی بگذارد با گیاهی که دارد آرام آرام حرف از بهار میزند...
یا ارحمالرحمن، دلم میخواهد اسمت را فریاد کنم این روزها...