همه فاطمه ها
پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۶ ق.ظ
امشب وقتی همه خوابیدند،نشستم،چهارزانو مثل یوگا و نفس کشیدم،صدای تپش قلبم رو شنیدم...
اجازه دادم همه فکر ها بیان بیرون،همه حس ها،و نگاهشون کردم، و با همه ی فاطمه های درونم حرف زدم، اون فاطمه ی منزوی که مدام شماتتش می کنم،اون فاطمه ی شاد،فاطمه ی لجباز، فاطمه ی سرزنشگر و فاطمه ی حمایتگر...
چقدر قلبم خستهس...چقدر چشمام اشک میخواد...چقدر دلم سحر بی خستگی میخواد که با صدای بلند هق هق گریه کنم...
امیدوارم همه فاطمه های درونم منو ببخشن...منم خودمو ببخشم و خودم رو دوست داشته باشم...بعدا در مورد این دوست داشتن خود بیشتر مینویسم...
۹۹/۰۵/۳۰